۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

پیرمرد


میگفتن تو بازار چهار تا حجره داشته ، وضعش توپ بوده .
میگفتن خنده از لباش دور نمی شده .
میگفتن درست سر 34 سالگیش یه چیزی می بینه که سه روز تب می کنه .
میگفتن تا حالا به هیچکس نگفته که چی دیده ولی از اون روز به بعد ، ...
دیگه هیچوقت توی چشمهای هیچکس نگاه نکرده .
دیگه هیچوقت نخندیده .
همیشه بالا رو نگاه میکنه .
میگفتن زن و بچه اش بعد از 6-7 سال تمام مال و اموالش رو
برداشتن و رفتن .
همسایمو میگم ، همون پیرمرد کچله که هیچوقت در خونه اش رو قفل نمی کنه .
همونی که بعضی روزا براش بربری میخرم .
امروز صبح وقتی داشت می مرد بالا سرش بودم .
توی تختش افتاده بود و داشت نفس های آخرو می کشید .
میخواستم برم زنگ بزنم به اورژانس ولی ترسیدم فرصت از دست بره ...
سرمو بردم جلو یواش گفتم : به چی نگاه میکنی ؟
خیلی آروم چند بار پلک هاشو بهم زد .
برای اولین بار تو این 8 سال صاف زل زد تو چشمهام .
برای اولین بار دیدم که یه لبخند به پهنای صورتش زد و قبل از اینکه آخرین نفسشو بکشه ، ...
اونو به من نشون داد .
همونی که 43 سال بود داشت بهش نگاه می کرد .


۶ نظر:

  1. چقدر خوب بود این داستان و تصویر ، حالا راستشو بگو تو هم سه روز تب کردی ؟ چی دیدی لطفا به من هم بگو :)
    اینکه حدس زدم انیمیشن کار کردی و درست از آب در آمده واسه اینه که باهوشم D:

    پاسخحذف
  2. ----> نسیم خواجوی :
    خیلی ممنون ، ...
    در باهوش بودن شما که شکی نیست .
    در مورد اون چیزی که اون بالا هست هم ، همینجوری
    مفت و مجانی نمیشه که ، کلی پول بربری دادم ...
    چقدر سخته تایپ کردن،وقتی داری بالا رو نگاه میکنی
    (:

    پاسخحذف
  3. اگه نمی خواهی بگی چی دیدی باشه نگو ...
    اما این تصویر آخر رو درست حدس زدی یارو تو بدتوری گیر افتاده دختره هم عروس نیست اگر دقت کنی داماد کاناپه اش روی دامن عروسه ، به نظر نمی رسه داماد خودش خواسته تو این تور قرار بگیره ! داستانشو اگه بخونی تصویر معنای بهتری از خودش رو نشان می ده هر چند که داستان خیلی بدی بود اما من سعی کردم به جالبترین شکل مممکن معنای درونی داستان رو به شکل متفاوتی نشان بدهم
    در واقعه همیشه بدترین چیزها بهترین ایده برای کار کردن هستن :)

    پاسخحذف
  4. خدا رو شکر
    بالاخره ما یه چیزی رو نصفه نیمه درست حدس زدیم...
    (:

    پاسخحذف
  5. به گمانم پیرمرد "ظاهر" را دیده ست، همان "الف"...
    همان که وقتی دیدی اش همه چیز ات بر باد ست...

    داستان "ظاهر" از کتاب هزارتوهای بورخس را خوانده اید؟ به نظرم خیلی به این متن و تصویر نزدیک ست.

    پاسخحذف
  6. ----> ماهی :
    نه متاسفانه .
    هزار توهای بورخس را نخوانده ام .
    امیدوارم نوادگان آقای بورخس به نبود
    قانون کپی رایت در ایران احترام بگذارند و
    پیگرد قانونی این حقیر را بی خیال شوند .
    (:

    پاسخحذف