۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

آیینه تمام قد


ناگهان دریغ
آیینه تمام قدِ روبرو شکست ...

*حمید مصدق

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

عقل دور اندیش



یه جایی تو فیلمِ هامون ، توی یه تیمارستان ، یه دیوونه به خسرو خان شکیبایی میگه :
" آزمودم عقلِ دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را " ... آآآیِ دکتر !

اینو به یه رفیقی که خیلی رفیق بود و خیلی دکتر بود ، خیلی میگفتم .
رفت به یه جای خیلی دور و خیلی دور و خیلی دور ...
هر جا که هستی سلامت باشی آآآیِ دکتر ...

1. خدا رحمتت کنه عمو خسرو که حالا حالا ها قرار نیست مانندِت پیدا بشه .
2. خیلی کارِ سختیه این کاری که این رفیقمون تو فیلم میگه ، هر کاری کردم که بِشه ، ... نشد .
3. پاکش کردم .
4. اینم پاکش کردم .
5. از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود
زنهار از این بیابان ، وین راهِ بی نهایت


۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

دلقک


دلقک به شاه گفت که او دو روز دیگر خواهد مرد ،
و شاه میدانست که دلقک دروغگو نیست .
شاه تمام این دو روز را ، نه به سرنوشتِ خاندانش ، نه به آینده قلمرواش و نه به کارهای ناتمامش اندیشید .
به این فکر میکرد که اگر یک دلقک بود ، زندگی چجور چیزی میتوانست باشد ، ...
تک تکِ دقایقِ این دو روز را .


۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

شکسته بند


یه کلکی بلد بود که هر چیزی که میشکست ، مثل روز اول میچسبوند بهم .
عمراً میفهمیدی که این قبلاً شکسته بوده .
حالا فرق نمی کرد فنجون باشه ، کله رفیقش یا دلِ یکی که یه موقعی دوستش داشته .
دقیقاً 29 بار بهش التماس کردم که کلکشو یادم بده .
هر بار می گفت : "حتماً ، خیلی راحته ... سرِ فرصت ، درست و حسابی یادت میدم ."
مسافرِ آخرت شد . کمرش از 5 جا شکست ، پریروز که ماشین بهش زد .
نشد که یادم بده .

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

بهار



بهار موسم بیداری است ...
بر شما خجسته باد .

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا ، چشمه حیات منم

اگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که
منتهات منم

نگفتمت که به نقش کسان مشو راضی
که
نقش بند سراپرده رضات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که
قوت پرواز پر و پات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک ، که
دریای باصفات منم

نگفتمت که صفت های زشت بر تو نهند
که گم کنی که
سر ِ چشمه صفات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سست کنند
که
آتش و تپش و گرمی حیات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد،
خلاق بی‌جهات منم

اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست
اگر خدا صفتی،
دان که کدخدات منم

مولانا

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

گر در طلب منزل جانی ، جانی


گر در طلب منزل جانی ، جانی
ور در طلب لقمه نانی ، نانی
این نکته رمز اگر بدانی ، دانی
هر چیز که در جستن آنی ، آنی

مولانا


-------------------
عکس : Sealan Wangsa